سلام
احساس بی نظمی میکنم و خیلی داره آزارم میده
منظورم نظافت نیست، نظافت رو شدیدا رعایت میکنم، منظورم نظم از نظر زمان انجام کارها هست.
اصلا نمیدونم کی میخوابم کی بیدار میشم
چی کار میکنم
آخر روز فقط احساس خستگی میکنم اصلا نمیدونم چه کارهایی انجام دادم چه کارهایی انجام ندادم
بارها شده رفتم یه کاری بکنم دیدم عه این کار که انجام دادم قبلا درحالیکه هرچی فکر میکنم یادم نمیاد و کس دیگه ای هم جز من و پسر دو سالم تو خونه نیست که بخواد کار اون باشه!
احساس گیجی میکنم سردرگمی…
به قول استاد قمشه ای احساس ملالت میکنم
خیلی حرف های جالبی میزدن ایشون
می فرمودن که: بدترین چیز اینه که احساس ملولی کنه آدم، اینکه شرایط زندگی مشکل نداره، ولی خودت از درون احساس شکرگذاری نداشته باشی، ناسپاس باشی و قدردان نباشی، از زندگی راضی نباشی، دلت نخواد از کسی تشکر کنی، از همه طلبکار و ناراضی باشی حتی از خدا این اسمش ملالت هست و خیلی چیز بدی هست
در مقابل اگه سپاس گذار باشی از زندگیت هرچی که باشه احساس رضایت میکنی و احساس خوشبختی میکنی.
و یه چیز دیگه هم که از ایشون تو ذهنم هست می فرمودن که: سعی کنید شاد باشید شادی چیز خوبیه و نکته اینجاست که شادی محصول دریافت احساس زیبایی هست، به خودتون برسید، به ظاهرتون به نظافتتون و به زیباییتون برسید که باعث میشه احساس شادی کنید…
مسلما اینها عبارات دقیق ایشون نیست امیدوارم خلط مطلب صورت نگرفته باشه ولی برداشت شخصی من این بود.
و الان سالهاست که من احساس ملالت میکنم و نمیدونم چطور رفعش کنم.
ناراحتم و ناراضیم از خانوادم و دوستانم، چون تنهام گذاشتن. شدیدا احساس تنهایی میکنم و هیچ کس دور و برم نیست سال به سال هم اگه پیامی بدن و احوال بپرسن میگن تو که داری خوش میگذرونی بقیه رو یادت نیست!!!! چون همیشه خودم رو خندون و پرانرژی نشون میدم حتی اگه داشته باشم بمیرم، هیچ کس فکر نمیکنه منم کمک لازم دارم منم خسته میشم منم تنها میشم
نمیخوام این تصورشون رو خراب کنم
میخوام همینطوری قوی و شاد تو ذهنشون بمونم
اما تو درونم ازشون ناراضیم از همشون، ازشون سپاس گذار نیستم
کاش میتونستم از آقای قمشه ای بپرسم تو این وضعیت چطور شکرگذار باشم؟ چطور شاد باشم؟
نمیتونم
ملولم ملول
امیدوارم منتقل کننده نباشم شما شاد باشید شاد پرانرژی و بشاش و خندان و ….
راه درمانی سراغ دارید؟؟؟
به یاد خدا باشید…
آخرین نظرات